تحولات منطقه

درآمد ماهانه‌اش کفاف نمی‌دهد که از پس دخل و خرج زندگی‌اش برآید، روزها را یکی پس از دیگری می‌گذراند تا شاید با چندرغازی که از کارگری بدست می‌آورد، یک لقمه نان حلال سر سفره زن و بچه‌اش بگذارد.

نقشه شوم خواستگار جوان برای خودروی شیک زن میانسال نقش بر آب شد
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

قدس آنلاین- بهاره بختیاری: اما از آنجایی که از کودکی در خانواده‌ای بزرگ شده بود که هرکدام از خواهر و برادرانش برای خود صاحب نام و مقامی بودند، برای او این مدل زندگی کردن جز شرمندگی در مقابل همسر و فرزند چیز دیگری در پی نداشت.

هیچ موقع یادش نمی‌رود که چقدر پدرش از او می‌خواست تا به جای شیطنت در دوران نوجوانی و جوانی بنشیند پای درس و مشق شاید در آینده برای خود و خانواده‌اش نام آور شود . اما غرور جوانی‌اش اجازه نمی‌داد به حرفها ونصایح  پدرش گوش دهد.

سخت نگران مراسم عقد و عروسی بچه برادرش است، با خود تصمیم می‌گیرد این بار دیگر تنها شاهد سرزنش‌های چند هفته‌ای  همسرش باشد،  نقشه‌ای می‌کشد تا  یک شبه راه هزار ساله برود.اما چون از بچگی سر سفره نان حلال پدرش را خورده و بزرگ شده دلش نمی‌خواهد خلاف کند تا شرمنده پدر و مادر پیرش شود.

دست تقدیر اورا به دوست قدیمی‌اش کوروش می‌رساند و ساعاتی همکلام می‌شوند او از زندگی ومشکلاتش می‌گوید و از او می‌خواهد مثل همیشه یک راهی پیش پایش بگذارد، تا حداقل در این مراسم  زمانی که پا به مراسم عروسی می‌گذارد مایه شرمساری خانواده‌اش نشود.

کوروش درنقاب خیر خواهی برایش راهکار ارایه می‌دهد، راهی که اگر چه غیرقانونی و خلاف است اما ظاهری آراسته دارد و شاید نیازهای مالی او را بر طرف کند.

کوروش او را به گونه‌ای تحت تأثیر قرار می‌دهد که انگار طلسم شده ؛  او را وارد بازار مکاره‌ای می‌کند که در آن وادی زنانی  فقط درپی  نام شوهر به عنوان سایه سر هستند . کوروش می‌گوید خیلی از این زنان دارای مشاغل خوب و ثروت هنگفتی هستند که امیر می‌تواند با ترفندهایی نیاز مالی‌اش را از آنها تأمین کند.

 امیر دل به دریا می‌زند و وارد سایت همسریابی می‌شود و دروغ از همین جا شروع می‌شود او خودش را دندانپزشکی معرفی می‌کند که مجرد است ودنبال همسری هم سطح وهم شأن می‌گردد. نقشه کوروش جواب می‌دهد وامیر با خانمی آشنا می‌شود که کارمند یکی از ادارات دولتی است  و چون سن و سالی از او گذشته و به دلیل شرایط زندگی‌اش ازدواج نکرده، با او رابطه عاطفی برقرار می‌کند؛ این رابطه عاطفی دوهفته بعد تبدیل به ارتباطی عاشقانه می‌شود و امیر به بهترین وجه اعتماد زن میانسال را بخودش جلب می‌کند و به او می‌گوید در تهران مشغول به ادامه تحصیل است  و بخاطر درگیری در درمانگاه و طبابت نمی‌تواند در هفته چند ساعت بیشتر به مشهد بیاید.

شیرین زن میانسال هم خام حرف‌های زیبای امیر می‌شود  و به ادامه این ارتباط تن می‌دهد و به همان دیدارهای چند ساعته راضی می‌شود.

شیرین ۴۴ساله وقتی می‌بیند که مردی ۲۰سال کوچکتر و دارای موقعیت شغلی و تحصیلی خوب به او دلبسته، منطق و عقل را به کنار می‌نهدو برای رسیدن به امیر تن به هر کاری می‌دهد.

او گمان می‌کند که تمام این سال‌های سخت را باید پشت سر می‌گذاشته تا سرنوشت امیر را در مسیر زندگی او قرار دهد و بتواند به تمام آرزوهایش جامه عمل بپوشاند. شیرین هم که یک دل نه صد دل عاشق امیر شده با وعده‌های امیر اطمینان می‌یابد که به جزیره خوشبختی راه یافته است و به همین خاطر همه رازهای زندگی‌اش را با او درمیان می‌گذارد که یکی از این رازها  مسایل مالی و پس اندازش است.

شیرین و امیر  یک شب که در یکی از رستوران‌های شهر حضوری ملاقات می‌کنند و شیرین  از امیر می‌خواهد که هرطور شده طی روزهای آینده به خواستگاری‌اش بیاید و امیر هم که احساس می‌کند طعمه‌اش برای بهره‌برداری آماده شده نقشه خود را عملی کرده و از شیرین می‌خواهد برای چند روز ماشین گرانقیمتش را به او بدهد تا چند روزی که در مشهد حضور دارد بتواند هم مقدمات خواستگاری وعقد را فراهم کند و هم همراه  شیرین بوده و بادوستان و آشنایانش دیدار کند. شیرین مانند طلسم شدگان بی اختیار پیشنهادامیر را قبول کرده  وسوییچ ومدارک ماشین را تقدیمش می‌کند.

امیر با ماشین شیرین به مراسم عروسی می‌رود و اولین مشکل زندگی‌اش را حل می‌کند؛ او که می‌بیند زن میانسال بدون هیچ نشانی یا شناختی ماشین را در اختیارش گذاشته وسوسه می‌شود تا ماشین را برای خود نگه دارد.

اما از آن سو شیرین که مرد رویاهایش را ناگهان بر باد رفته می‌بیند  به تمام نشانی‌هایی که از امیر داشت سرمی‌زند اما خبری از او نیست؛ تلفن‌های اورا هم کسی جواب نمی‌دهد.

شیرین که حال و روز روحی درستی ندارد و به هر دری می‌زند  به در بسته می‌خورد و در نهایت  مجبور می‌شود از امیر شکایت کند شکایتی که او را به پلیس فتا می‌رساند تا پرونده‌اش مورد رسیدگی قرار گیرد .

سرهنگ جهانشیری رئیس پلیس فتا خراسان رضوی در تشریح این پرونده  به خبرنگار ما گفت: شاکیه در اظهارات اولیه خود با بیان اینکه برای پیدا کردن همسر ایده آل خود در سایت همسر یابی ثبت نام کرده و متأسفانه در این راستا  فرد شیادی که خود را دندان پزشک معرفی می‌کند با برانگیختن احساسات وی و ابراز علاقه شدید، پس از ملاقات حضوری اتومبیل وی را به به صورت امانت گرفته و دیگر بازنمی‌گرداند.

 وی افزود: کارشناسان پلیس فتا به دنبال تحقیقات فنی و بررسی‌های صورت گرفته پس از انجام یک سری فعالیت پلیسی توانستند متهم را دریکی از شهرستان‌های استان شناسایی و دستگیر نمایند.

 سرهنگ جهانشیری ادامه داد: متهم ۲۲ ساله پس از دستگیری با ندامت از عمل مجرمانه خود اعتراف کرد، با خواندن جراید به خیال اینکه من هم می‌توانم دختر یا زنی را در سایت همسریابی و فضای سایبری فریب داده و از وی مبالغی را تحت عنوان ازدواج بگیرم در یکی از سایت‌های همسریابی تحت عنوان دندان پزشک ثبت نام نمودم و با توجه به اینکه دو ماه از ازدواج با همسرم می‌گذرد و برای اینکه توانایی و مال و ثروت خویش را به وی نشان دهم با فریب شاکیه در سایت همسریابی قرار گذاشته و برای انجام کاری خودرو وی را قرض گرفته و متواری شدم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.